وقتی ما با خودمان به طور مستمر بر اساس قضاوت درونی، سرزنش و درخواست آمرانه ارتباط برقرار کنیم
تعجب آور نیست که خودپنداره ما به احساس بیشتر شبیه صندلی بودن تا انسان بودن تسلیم شود.
فرض اساسی ان وی سی این است که هرگاه ما به تلویح بیان کنیم که فردی غلط یا بد عمل می کند.
آنچه که واقعا میگوییم این است که او هماهنگ با نیازهای ما عمل نکرده است.
اگر فرد قضاوت شده خودمان باشیم انچه می گوییم عبارت است از:
رفتار خودم در تطابق با نیازهای خودم نیست.
من متقاعد شده ام اگر یاد بگیریم خودمان را بر اساس تحقق نیازهایمان ارزیابی کنیم احتمال اموختن از ارزیابی هایمان بیشتر است.
وقتی کاری می کنیم که زندگی را غنی نمی کند
چالش ما این است که لحظه به لحظه به روشی خودمان را ارزیابی کنیم که منشا دو تغییر شود:
۱- در جهتی مسیری که دوست داریم برویم
۲- به جای بیزاری از خود احساس گناه یا شرم، از روی احترام و محبت نسبت به خودمان عمل کنیم .
بعد از یک عمر مدرسه رفتن و اجتماعی شدن ، ممکن است برای اکثر ما بسیار دیر باشد که ذهن مان را تقویت کنیم
تا فقط بر اساس انچه نیاز داریم و ارزیابی لحظه به لحظه فکر کنیم .
به هر حال همان طور که یاد گرفته ایم وقتی با دیگران صحبت می کنیم داوری هایمان را ترجمه کنیم.
می توانیم خود را آموزش دهیم تا گفتگوهای قضاوتی با خود را تشخیص دهیم و فورا بر نیازهای نهفته تمرکز کنیم.
مثلا اگر متوجه شدیم که به آتچه انجام داده ایم با سرزنش واکنش نشان می دهیم:
(( نگاه کن،دوباره خراب کردی. ))
می توانیم توقف کنیم و از خودمان بپرسیم:
(( در این قضاوت اخلاقی کدام نیاز براورده نشده ی من ابراز شد؟ ))
ممکن است لایه های متعددی از نیاز ها وجود داشته باشد و وقتی ما با آنها مرتبط باشیم متوجه تغییر چشمگیری در بدن خود خواهیم شد.
مثلا وقتی از خودمان به خاطر ((خراب کاری دوباره)) انتقاد می کنیم
احتمالا به جای احساس شرم،گناه یا افسردگی،احساسات دیگری را تجربه می کنیم.
مثل دلتنگی، سرخوردگی، ناامیدی، ترس، غم و غیره.
این احساسات را طبیعت با هدفی در ما به ودیعه نهاده است و ما را برای پیگیری و تحقق آنچه نیاز داریم و ارزش می نهیم به حرکت وا می دارند
به نحو چشمگیری بر روح و بدن ما اثر می گذارند که با تاثیر ناشی از احساس گناه،شرم و افسردگی متفاوت است.
افسوس خوردن در ان.وی.سی. فرایند ارتباط کامل با نیازهای تحقق نیافته فردی و احساسی است
که وقتی ما کمتر از کامل هستیم ایجاد می شود.
تجربه ی پشیمانی است.
اما پشیمانی ای که به ما کمک می کند تا از آنچه انجام داده ایم بدون احساس سرزنش و تنفر از خودمان درس بگیریم.
ما را متوجه می کند که چگونه رفتارمان برخلاف نیازها و ارزش های مان است.
در نتیجه خود را پذیرای احساساتی می کنیم که منبعی از آگاهی است،
و پیامد طبیعی تمرکز آگاهی ما برآنچه نیاز داریم محرک خلق امکانات برای تحقق نیازها می شود.
برعکس، هنگامی که سرزنش کردن خود، تمایل به انسداد این امکانات را دارد
و موقعیت خود-تبیهی را استمرار می دهد،از قضاوت اخلاقی استفاده می کنیم.
” افسوس خوردن در ان.وی.سی: ارتباط با احساسات و نیازهای تحقق نیافته که با اعمال گذشته ی ما تحریک شده اند و ما اکنون پشیمان هستیم.”