وقتی فقط به قصد اجتناب از تنبیه، کاری را انجام میدهیم توجه ما از ارزش خود آن کار منحرف میشود
و بر پیامدهایی متمرکز میکنیم که اگر در انجام آن اعمال ناموفق باشیم ممکن است اتفاق بیفتد.
اگر یک کارگر با ترس از تنبیه کار کند، کار انجام خواهد شد اما روحیه تضعیف میشود و دیر یا زود بازدهیاش کاهش مییابد.
همچنین در استفاده از قدرت تنبیه، عزت نفس از بین میرود.
اگر بچهها دندانهایشان را از ترس شرم و استهزا مسواک میزنند ممکن است سلامت دهان آنها افزایش یابد
اما حرمت نفس شان خدشه دار میشود.
علاوه بر این همانطور که همه میدانیم
هر قدر بیشتر از تنبیه استفاده کنیم به همان نسبت برای طرف مقابل پاسخ محبت آمیز به نیازهایمان سختتر خواهد بود.
به ملاقات دوستی که مدیر مدرسه بود رفته بودم.
او که از پنجرهی دفترش بیرون را نگاه میکرد متوجه شد یکی شاگردان بچهی کوچکتری را میزند.
از جایش پرید و گفت: ببخشید و با عجله به زمین بازی رفت.
بچهی بزرگتر را گرفت و با عصبانیت به او ضربهای زد و گفت:
“حالا به تو یاد میدهم که کوچکتر از خودت را نزنی!ً”.
وقتی مدیر برگشت گفتم:گمان نمیکنم چیزی را که میخواستی به آن شاگرد یاد بدهی،یاد داده باشی
فکر میکنم اگر او چیزی یاد گرفته باشد این است که وقتی بزرگتری مثل مدیر تماشا میکند نباید کوچکتر از خود را کتک زد!
به نظر من، تو این فکر را که راه گرفتن چیزی از افراد دیگر کتک ردن آنهاست تقویت کردی.
در چنین موقعیتهایی توصیه میکنم با بچه ای که خشونت به خرج میدهد همدلی کنید.
برای مثال،اگر دیدیم که بچهای فرد دیگری را بعد از شنیدن فحش کتک زد میتوان اینطور همدلی کرد:
حدس میزنم که تو عصبانی هستی چون دوست داری که با تو محترمانهتر رفتار شود.
بعد،اگر درست حدس زده باشم و بچه تصدیق کند که این حدس درست است،
بلافاصله بدون هرگونه سرزنشی به بیان احساساتم،نیازهایم وتقاضایم میپردازم و میگویم:
من ناراحتم چون میخواهم راههایی برای کسب احترام پیدا کنم که طرف مقابل را به دشمن تبدیل نکند.
دوست دارم به من بگویی آیا مایلی با من روشهای دیگری را برای کسب احترامی که میخواهی بررسی کنی.
دو سوال به ما کمک میکند تا بدانیم چرا آنچه میخواهیم یعنی تغییر رفتار دیگران با استفاده از تنبیه به دست نمی آید.
اگر فقط سوال اول را بپرسیم ممکن است تنبیه موثر به نظر برسد
چون تهدید یا تمرین قدرت تنبیهی ممکن است رفتار فرد را تحت تاثیر قرار دهد.
به ندرت به سوال دوم توجه میکنیم اما وقتی توجه میکنیم خیلی زود تشخیص میدهیم که
تنبیه و تشویق مانع توانایی افراد در انجام کارهای برانگیخته از دلایلی که مد نظر ماست میشود.
من معتقدم وقتی دیگران مطابق تقاضای ما رفتار میکنند، بسیار مهم است که از دلیل آن آگاه باشیم.
مثلا اگر بخواهیم کودکان از روی رغبت و علاقه به نظم یا سهیم شدن در لذت والدین از نظم و تمیزی،اتاقشان را تمیز کنند، تنبیه و سرزنش هیچ سودی ندارد.
اغلب کودکان اتاقشان را با انگیزهی اطاعت از قدرت ” چون مادرم میگوید”،اجتناب از تنبیه،ترس از ناراحتی و یا طرد شدن توسط والدین تمیز میکنند.
به هر حال ان.وی.سی ،سبب رشد اخلاقی بر اساس استقلال و وابستگی متقابل میشود
و بر اساس آن،فرد در حالی که بر یکسانی اهمیت سلامت خود و طرف مقابل آگاه است مسئولیت اعمال خود را میپذیرد.