چگونه با دیگران همدلی کنیم.

بیان احساسات و نیازها
۱۹-۱۱-۹۸
ارتباط بدون خشونت چیست
۱۹-۱۱-۹۸

کارل راجرز، تاثیر همدلی را بر طرف مقابل اینطور توصیف می کند:

وقتی کسی به شما گوش می دهد بدون آنگه درباره شما قضاوت کند، بدون آنکه تلاش کند مسئولیتی را برای شما بپذیرد، بدون اینکه تلاش کند شما را تغییر دهد.  بسیار خوشایند است  وقتی که به من گوش دادند و شنیده شدم، خواهم توانست دنیا را به روش جدیدی درک کنم و ادامه بدم.

شگفت آور است که چگونه مسائلی که غیر قابل حل به نظر می رسند با گوش دادن کسی ، قابل حل می شوند.

ابهاماتی که حل نشدنی به نظر می رسند با گوش دادن کسی، به مسئله ای نسبتاً واضح تبدیل می شوند.

همدلی به ما اجازه می دهد تا دوباره دنیای خود را به روش جدیدی درک و حرکت کنیم.

 

همدلی با صاحبان قدرت و مقام سخت تر است.

وقتی ما در سازمانی با ساختار سلسله مراتبی کار میک نیم، آمادگی برای شنیدن دستورات و قضاوت مقام بالاتر وجود دارد.

در حالی که همدلی با دوستان و آنانی که در موضع قدرت نیستند به سادگی امکان پذیر است.

ممکن است در حضور آنهایی که به عنوان “مافوق” می شناسیم به جای همدلی حالت تدافعی یا عذرخواهانه بگیریم

 

همدلی و استعداد آسیب پذیری

بعضی وقتها ابراز خود از طریق ان. وی. سی بسیار دشوار است چون از ما خواسته شده است که عمیق ترین احساسات و نیازهایمان را آشکار کنیم.

به هر حال ابراز خود بعد از همدلی با طرف مقابل، آسان تر می شود زیرا وجه انسانی او را درک کرده و خصوصیات مشترک مان را تشخیص داده ایم، پس خودابرازی برای ما آسان تر می شود.

هر چه بیشتر با احساسات و نیازهای پشت کلمات طرف مقابل ارتباط برقرار کنیم ترس مان از ابراز خود و گشودگی در مقابل سایرین کمتر می شود.

در موقعیت هایی که می خواهیم ” تصویر قوی” خود را برای توان کنترل و قدرت نگه داریم حاضر نیستیم آسیب پذیری خود را فاش کنیم.

به طور کلی: هر چه بیشتر با طرف مقابل همدلی کنیم، احساس امنیت بیشتری میکنیم.

 

استفاده از همدلی برای پیشگیری از خطر

در موقعیت های حساس قدرت همدلی با مردم می تواند از خشونت بالقوه پیشگیری کند.

برای درک بهتر این موضوع، می خواهم برایتان مثالی بنویسم.

در یکی از شهرهای سنت لوئیس، از معمان خواسته بودند که برای حفظ امنیت شان بعد از اتمام کلاس، مدرسه را ترک کنند.

اما یکی از معلمان بر حسب وظیفه شناسی برای کمک به یکی از شاگردان، در مدرسه ماند، تا اینکه غریبه ای وارد کلاس شد.

مکالمه آنها را می خوانیم:

مرد جوان: ” کیف را رد کن بیاد.”

معلم: (متوجه شد که او می لرزد): ” حدس می زنم که این کار برای تو خیلی ترس آور است.”

مرد جوان: “شنیدی چی گفتم لعنتی!؟ گفتم کیفیت را بده.”

معلم: ” من فکر می کنم که تو واقعا عصبانی هستی و می خواهی آنچه که درخواست کرده ای را من انجام دهم”

مرد جوان: ” درسته و اگر انجام ندهی صدمه میبینی”

معلم: ” می خواهم راه دیگری که بدون صدمه زدن به من، پاسخ نیازت را می گیری را به من بگویی ”

مرد جوان: ” گفتم رد کن بیاد”

معلم: می شنوم که چقدر تو این را می خواهی و همزمان می خواهم این را بدانی که من چقدر وحشت زده ام، متشکر می شوم اگر بدون صدمه زدن به من، اینجا را ترک کنی.”

مرد جوان: “برو از در بیرون”

معلم بیرون رفت و از اینکه کیفش را حفظ کرده بود احساس آرامش کرد. او می گوید هر دفعه که با مرد جوان همدلی می کرده ، اصرار مرد جوان به دزدی کمتر می شده است.

 

همدلی کردن با افرادی که با آنها صمیمی هستیم و یا حتی افرادی که شناختی از آنها نداریم، همیشه به کمک ما آمده و با کمی تلاش می توانیم ارتباطات سازنده تری را ایجاد نماییم.

 

رهایی از مکالمات ملال آور!

همه ما تجربه مکالمات ملال آور را داشته ایم.

مثلاً پیش آمده که در جمعی باشیم و بدون احساس برقراری ارتباط با گوینده ای فقط کلماتش را بشنویم.

زمانی که ما ارتباط مان را با علت بیان کلمات گوینده یعنی احساسات، نیازها، و تقاضاهای او از دست بدهیم، سرزندگی مکالمه از بین می رود.

اینکه مردم بدون آگاهی از آنچه احساس می کنند نیاز دارند یا تقاضا می کنند صحبت کنند بسیار متداول است.

به جای اینکه با بیان روشن و مختصر ارتباط انسانی با دیگران برقرار کنیم وقت خود را صرف شنیدن سخنان بیهوده می کنیم.

 

چگونه و کِی برای احیای یک مکالمه مرده مداخله کنیم؟

بهترین زمان برای مداخله، زمانیست که یک کلمه بیش از آنچه می خواهیم، بشنویم.

هر چه بیشتر صبر کنیم پیدا کردن راه محترمانه و انسانی سخت تر خواهد شد.

در اینگونه مداخله نیت ما به دست گرفتن سررشته گفتگو نیست بلکه کمک به گوینده است تا بتواند با نیروی زندگی پشت کلماتش مرتبط باشد.

این کار را با آگاه شدن از احساسات و نیازهای احتمالی گوینده می کنیم.

مثلاً اگر عمه شما این قصه را تکرار کند که پگونه بیست سال پیش شوهرش او را با دو بچه کوچک ترک کرد، شاید بهتر باشد با چنین گفته ای دخالت کنیم:

عمه جان به نظر می رسد که شما همچنان رنجیده اید و آرزو داشتید با شما عادلانه تر رفتار می شد.

مردم گاهی نمی دانند که به همدلی نیاز دارند. همان طور که متوجه نمی شوند که با بیان احساساتی که در وجودشان زنده است احتمال دریافت همدلی بیشتر است تا با بیان قصه بی عدالتی و سختی های گذشته.

روش دیگر برای احساس مکالمه، بیان صریح علاقه خود به ارتباط عمیق تر است و درخواست اطلاعاتی که این ارتباط ایجاد می کند.

به عنوان مقال اگر در یک مهمانی باشید و بقیه اعضایی که بر سر یک میز نشسته اند و مکالمه آنها برای شما ملال آور است، می توانید اینگونه نظرتان را مطرح کنید و مکالمه را اجیا کنید:

” ببخشید، من خسته شدم چون دوست دارم با شما ارتباط عمیق تری برقرار کنم و این گفتگو کمکی به این موضوع نمی کند.

دوست دارم بدانم آیا این گفتگو نیازهای شما را برآورده می کند و اگر چنین است کدام نیاز شما در جریان این گفتگو تحقق یافته است؟”

اگر واکنش دیگران به این گفته شما نشان داد که این گفته برایشان عجیب بوده، می توانید بگویید:

آیا شما از حرف های من ناراحت شدید؟ چون شما دوست داشتید که این مکالمه را ادامه دهید؟

این گفته به نیازهای طرف مقابل شما اشاره دارد. یعنی در عین حال که نظرتان را بیان کرده اید، به احساسات و نیازهای آنها نیز توجه کرد اید.

جالب است بدانید که گاهی اوقات، آنچه شنونده را کسل می کند، گوینده را نیز کسل می کند. اغلب مردم ترجیح می دهند که طرف مقابل به جای تظاهر به گوش کردن صحبت شان را قطع کند. 

 

به طور خلاصه،

توانایی ما در همدلی کردن به ما امکان می دهد که آسیب پذیر بودن خود را بپذیریم و خشونت بالقوه را بی اثر کنیم.

به ما کمک می کند تا بتوانیم “نه” را بدون تعبیر طرد شدن بشنویم ، مکالمه ملال آور را زنده کنیم و حتی احساسات و نیازهای ابراز شده در سکوت را بشنویم.

بارها و بارها وقتی فردی با کسی ارتباط دارد که به او همدلانه گوش میک ند تاثیرات فلج کننده دردهای روانی را پشت سر می گذارد.

ورود / ثبت نام