احساس خود بخشودگی در چنین لحظه ای از ارتباط همدلانه پدید می آید.
و آن وقت است که تشخیص می دهیم چگونه انتخابمان تلاشی برای خدمت به زندگی بوده است:
همانطور که فرآیند افسوس خوردن به ما یاد می دهد که چگونه این انتخاب ما را به هدف تحقق نیازهایمان نرسانده است.
عرصه مهمی از محبت به خود این است که بتوانیم هر دو بخش را همدلانه بپذیریم.
خودی که از عمل گذشته پشیمان است و خودی که آن عمل را در مرحله ی اول انجام داده است.
فرایند افسوس خوردن و خود – بخشودگی ما را در مسیر یادگیری و رشد قرار میدهد .
وقتی با نیازهای مان مرتبط باشیم ظرفیت خلاقیت مان افزایش می یابد تا در هماهنگی با آن نیاز اقدام کنیم.
علاوه بر فرایند افسوس خوردن و خود – بخشودگی، عرصه ی دیگر محبت به خود که بر آن تاکید داریم نیرویی است که پشت هر عمل ما وجود دارد.
برای همین من توصیه می کنم (( کاری را که مفرح نیست،انجام نده))
هرچند بعضی مرا تندرو یا حتی دیوانه می دانند.
وقتی از هدف زندگی غنی ساز که پشت هر عمل ما وجود دارد آگاه باشیم،
وقتی که تنها نیروی محرک ما زیباسازی زندگی برای دیگران و خودمان باشد حتی در هر کار سخت نشانه هایی از فرح وجود دارد.
به همان نسبت، برعکس، فعالیت شادی انگیزی که در نتیجه ی اجبار، وظیفه یا شرم اجرا شود طراوتش را از دست می دهد و به مقاومت می انجامد.