در مقاله ای دیگر با عنوان: چگونه با دیگران همدلی کنیم برای شما توضیح داده ایم که همدلی با صاحبان قدرت به چه صورت انجام می پذیرد و استفاده از همدلی برای پیشگیری از خطر به چه نحو انجام می شود. همچنین برایتان شرح دادیم که چگونه می توانید با استفاده از همدلی، یک مکالمه مُرده را احیا کنیم. در صورتی که علاقمند به مطالعه این مقاله هستید می توانید بر روی این لینک کلیک نمایید.
فیلسوف چینی چوانگ دزو می گوید که همدلی حقیقی نیازمند گوش دادن با تمام وجود است:
گوش دادن جملات یک چیز است و با تفاهم گوش دادن چیز دیگر.
گوش دادن با روح، محدود به هیچ کدام از توانایی های حواس پنجگانه یا ذهن نیست.
در نتیجه لازم است همه حواس خود را خالی کنیم تا امکان گوش دادن با تمام وجود فراهم شود.
آنگاه دریافتی مستقیم از آنچه که مقابل شما اتفاق می افتد صورت می گیرد، دریافتی که هرگز نمی توان با گوش شنید یا با ذهن فهمید.
فیلسوف مارتین بوبر کیفیت حضور در زندگی را چنین توصیف می کند:
هر موقعیتی در زندگی، علی رغم تمام شباهت ها، مثل یک کودک تازه متولد شده وجود جدیدی است، که انگار قبلاً هرگز وجود نداشته و هرگز هم وجود نخواهد داشت و واکنشی می طلبد که نمی توانید از قبل آماده کنید.
او از گذشته هیچ چیز نمی خواهد. آن وجود، حضور و مسئولیت می طلبد. او شما را می طلبد.
نوع حضوری که لازمه همدلی است به سادگی به دست نمی آید.
سیمون ویل نویسنده فرانسوی تاکید می کند:
“قابلیت نثار توجه به کسی که رنج دیده است، بسیار کار مشکل و نادری است.
تقریباً یک معجزه است. در واقع یک معجزه است. تقریباً تمام کسانی که فکر می کنند چنین توانایی دارند، آن را دارا نیستند.
در مقابل به جای همدلی، تمایل شدیدی به نصیحت کردن یا اطمینان بخشیدن و توضیح موضع و احساسات خودمان داریم.
از طرف دیگر، همدلی توجه ما را به طور کامل بر پیام طرف مقابل متمرکز می کند.
ما به دیگران زمان و فضایی که آنها برای ابراز خود و احساس درک شدن نیاز دارند، نثار می کنیم.
یک مثال بودایی به خوبی این حالت را توضیح می دهد:
” لازم نیست کاری بکنی، فقط حضور داشته باش. “
وقتی کسی به همدلی نیاز دارد اطمینان بخشیدن و یا نصیحت کردن معمولاً آزار دهنده است.
در ان وی سی مهم نیست که افراد از چه کلماتی برای ابراز خودشان استفاده می کنند، ما به مشاهدات، احساسات، نیازها و تقاضای شان برای غنی سازی زندگی، گوش می دهیم.
تصور کنید ماشین تان را به همسایه جدیدی که برای یک پیشامد غیرمترقبه شخصی به شما مراجعه کرده، قرض داده اید.
وقتی خانواده شما متوجه شدند عکس العمل شدیدی نشان دادند. ” تو یک احمقی که به یک عریبه اعتماد کردی! ”
در این موقعیت، یعنی قرض دادن ماشین به یک غریبه، واضح است که خانواده چه مشاهده می کنند و چه عکس العملی دارد.
در حالی که در موقعیت های دیگر شاید مشاهده و عکس العمل به این این وضوح نباشد.
مثلاً شاید ندانیم که او چه چیزی را مشاهده کرده، اگر چه معمولاً می توانیم رفتاری را که محرک چنین جمله ای است حدس بزنیم.